اجتماعی
در همايشي كه چندي پيش براي موضوع افزايش جمعيت برگزار شده بود كسي از من كه سخنران اصلي بودم پرسيد : شما چند فرزند داريد ؟ وقتي پاسخ دادم:"دو تا” گفت : چرا ؟ و تعجب مي كرد كه چگونه خودم ديگران را به فرزندآوري ترغيب مي كنم و دو فرزند را بسيار كم مي دانم. او گمان مي كرد از پاسخ صريح پرهيز خواهم كرد و با تعارف و توجيه از كنار چراي او خواهم گذشت ولي من بدون ملاحظه و با صداي بلند گفتم : ما خر شديم و سرمان كلاه رفت ! شما مراقب باشيد سرتان كلاه نرود ! امروز كه از مرز چهل سالگي گذشته ام و مي بينم تنهايي و سكوت خانه چگونه براي زن و مرد ميانسال عذاب آور است ، امروز كه پا به ميانسالي گذاشته ام و حس مي كنم كه تنهايي خود بچه ها چقدر فضاي روابط عاطفي درون خانواده كم جمعيت را دچار مشكل مي كند ، امروز كه در تحليل آسيب هاي اجتماعي و مسائلي مانند حجاب دريافته ام كه يكي از عوامل اصلي اين گونه مشكلات ، كاهش جمعيت است . و اين خود البته بحث مفصلي مي خواهد تا نشان دهيم كه بر خلاف ذهنيت رايج ، پديده اي چون بدحجابي بيش از آن كه معلول شبكه هاي ماهواره اي باشد ناشي از عوامل پنهاني چون خانواده هاي خلوت و كم جمعيت است. خانواده هاي خلوت آسيب هاي گوناگون و آفت هاي متنوعي را در پي دارد كه هم در ابعاد فردي و هم در ابعاد اجتماعي زندگي را دچار اختلال خواهد ساخت و هنوز بسياري از اين آثار و نتايج به وضوح در جامعه آشكار نشده است. كلاهي كه بر سر ما رفت اين بود كه گمان مي كرديم با تعداد كم فرزندان تربيت و آموزش آنان بهتر محقق مي شود در حالي كه در عمل ديديم بر عكس است و اتفاقا در خانواده هاي پر جمعيت تر سازكار پرورش و تربيت سزاوار فراهم تر است. كلاهي كه بر سر ما رفت اين بود كه فريب تبليغات رسانه اي را خورديم و گمان داشتيم تعداد كم فرزندان محيط مناسب تري براي رشد اخلاقي و اجتماعي آنان فراهم مي كند در حالي كه با گذشت زمان ديديم كه دقيقا تكامل اخلاقي و تربيت ديني با خانواده هاي شلوغ تر بهتر محقق مي شود. كلاهي كه بر سر ما رفت اين بود كه تصور كرديم حداقل از نظر ظاهري و مادي با فرزند كمتر ، زندگي بهتري خواهيم داشت و خانواده كم جمعيت با شاخص هاي اقتصادي رفاه نسبي را تجربه خواهد كرد ، در حالي كه حتى از همين نظر هم كامياب نبوديم. حالا وقتي به دور و بر خود نگاه مي كنيم مي بينيم كه زن و شوهر با هم جان كنده ايم و بيست سي سال عمر جواني خود را صرف هزينه مدرسه غير انتفاعي و خورد و خوراك و پوشاك يكي دو فرزند پرتوقع و مدعي كرده ايم كه نه قدردان جان كندن والدين خود هستند و نه مهارت زندگي طبيعي و متعادل را كسب كرده اند. نسلي كه نه شيريني بازي هاي كودكانه با خواهر و برادر را چشيده و و نه لذت داشتن خاله و عمه و دايي و عمو را تجربه خواهد كرد. خدا ببخشد همه باعث و باني هاي اين مصيبت و فاجعه بزرگ را كه ابعاد دردناكش هنوز به شكل كامل به چشم نمي آيد. خدا ببخشد همه وزرا و معاونان وزرا و رؤساي سازمان ها و مسؤولان مراكزي كه مانند صدا و سيما در طول دهه هاي گذشته در اين ساز دميدند و چنين كلاهي بر سر نسل ما گذاشتند !
(يادداشت روزنامه صبح نو)