آبروی ایرانی
آبروی ایرانی مهمتر نیست ؟
سالها پیش تقی به توقی خورده بود و خانم جوان و گمنامی از فعالان دانشجویی نماینده مجلس شده بود و در موضع مخالف نظام شاخ و شانه می کشید و راه به راه مصاحبه می کرد و حرفهای تند می زد و به طور طبیعی شده بود یکی از عناصر شاخص معارض نظام. روزی به یکی از دوستان گفتم: من اصلا کاری به مسائل سیاسی و صف بندی های جناحی و دوم خرداد یا سوم خرداد ندارم ، اساسا به عنوان یک ایرانی حتى ضد انقلاب هم اگر باشم برایم افت دارد که چهره اپوزیسیون کشورم یک جوان گمنام و تازه به دوران رسیده باشد( که اتفاقا بعدها هم فرار کرد و از ایران رفت) مسأله اصلا بالاتر از مسأله اختلاف سیاسی است، من دلم می خواهد حتى اگر قرار است کسی در موضع اپوزیسیون قرار گیرد سطح و شأن موضوع رعایت شود! خیلی فرق می کند که کسی مثل آقای ابراهیم یزدی بشود مخالف نظام که برای خودش کسی است و تاریخی دارد و سابقه ای و یک رفیقش یاسر عرفات است و یک همکلاسی دانشگاهش ماهاتیر محمد تا این که چهره مخالف نظام مثلا بشود این خانم گمنام و تازه از راه رسیده!
حالا حکایت ذوق زدگی و دستپاچگی و هول کردن جماعت است برای یک هواپیما (که تازه می گویند مرجوعی هم بوده) که واقعا باعث شد این روزها به عنوان یک ایرانی، فارغ از دیدگاه سیاسی و فرهنگی و موضع فکری و اعتقادی ام خجالت بکشم!
من طبعا ارزش سلامت جان مسافران را می دانم(گرچه باور نمی کنم مهمترین خطر برای شهروندان هواپیمای فرسوده باشد و در شگفتم که چرا کسی به خطرهای بزرگتر و جدی تری که اتفاقا قابل پیشگیری هستند مثل پارازیتها و تراریخته ها و آلودگی هوا و تصادفات و هزار مشکل دیگر توجه نمی کند)
من قطعا اهمیت نوسازی ناوگان هوایی را می فهمم( هرچند که نمی دانم آیا صرفا وجود هواپیمایی که بوی نویی! از آن بیرون بزند، می تواند باعث رفتار انسانی مسؤولان خطوط و کادر پرواز باشد و مثلا موجب شود که تأخیر های چندساعته را عادی ندانند و به مردم معترض و خسته و آزرده بی احترامی نکنند؟)
من قطعا نیاز دولت به ارائه چیزی ، هرچند بی اهمیت و کم ارزش به عنوان دستاورد برجام برای پرکردن رسانه ها و سرگرم کردن افکار عمومی را درک می کنم ( و منصفانه و صادقانه بگویم که اگر من هم بودم چنین می کردم)
اما با همه این احوال، این اندازه دستپاچه شدن و این حجم غیرطبیعی اظهار شادمانی و این طور ذوق زدگی کودکانه را واقعا توهین آمیز می دانم.
حتى یک کودک چهار پنج ساله نیز در خانواده ایرانی می آموزد که در بدترین شرایط محرومیت و گرسنگی برای نارنگی و موز همسایه دستپاچه نباشد و در یک مهمانی طوری ذوق زدگی خودش را برای شیرینی و شکلات نشان ندهد که آبروی پدر و مادرش را پیش صاحبخانه نابود کند!
هواپیما مهم است ، برجام مهم است ، بوی نویی صندلی و موکت کف هواپیما هم مهم است! اما به خدا آبروی ایرانی جماعت از همه اینها مهمتر است !
به خدا مسأله انتخابات و سیاست و این جناح و آن جریان نیست ، به خدا قضیه اختلاف موضع حزبی نیست ، به خدا ماجرا دعوای بین روحانی و قالیباف نیست ، مسأله شأن و حرمت یک کشور و یک ملت است.
تو را به خدا کمی از فضای دعواهای ساده داخل ایران بیرون بیایید و از فاصله ای دورتر به موضوع نگاه کنید، ناسلامتی ما را به عنوان صاحبان یک تمدن بزرگ می شناسند ، خیرسرمان می گویند اینجا کشور حافظ و مولاناست ، باور دارند که ما بزرگترین انقلاب معاصر را رقم زده ایم و پوزه استکبار را به خاک مالیده ایم! کلی خبرهای پیشرفت علمی مان در تکنولوژی نانو و دانش هسته ای و ساخت داروهای جدید و امثال آن را با مباهات نقل می کنند!
خداوکیلی زشت است این طور وزیر و وکیل و رییس و مدیرمان را برای هواپیمایی دستپاچه و ذوق زده ببینند که فوق فوقش باید مثل یک کالای عادی می خریدیم و می آوردیم مردم سوارش بشوند و استفاده کنند و خبرش در سطح یک خبر درجه سه و چهار صفحه اقتصادی روزنامه ها درج شود!
ایرانی جماعت ( مؤمن و بی ایمان ، انقلابی و ضدانقلاب ، راست و چپ ، مرد و زن) آموخته و عادت کرده که حتى اگر گرسنه است به لقمه کسی نگاه نکند و اگر تعارف هم کردند رویش را برگرداند و با بزرگ منشی و عزت نفس خود را بی میل و بی نیاز نشان دهد.
به خدا آبرو و حرمت و شأن و منزلت ایرانی (حتى ضدانقلاب ساکن آمریکا و اروپا) مهمتر از یک هواپیمای جدید است!